ژیناژینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

ژینای مامان

تولد یک سالگیت مبارک عزیز دلم

ژینای عزیزم امروز یک سالت تموم شد و مامان الان بالاخره فرصت کرده که بیاد و واست بنویسه که چی شد و چطور شد در یک جمله باید بگم که خیلی خوش گذشت امروز تولد حضرت علی (ع ) و روز پدر هم بود. روزی که با تمام خاطرات خوب مامان و بابا گره خورده و خدا رو شکر همیشه رو زندگی مون سایه انداخته دیشب واست جشن تولد گرفته بودیم و همه دعوت بودند اما خوب خاله سمیرا به خاطر اینکه پا به ماه بود، مامان توری و خاله ناهید به خاطر اینکه مجبور بودند برن اهواز و میترا و مهرناز به خاطر اینکه وسط امتحانات خرداد هست نتونسته بودند بیان که جاشون خالی بود مخصوصا خاله سمیرا  اما بقیه همه بودند و باز هم خیلی خوش گذشت. مامان و بابا کلی مسابقه واسه بچ...
15 خرداد 1391

مامانی گرفتار

ژینای گلم بیش از یک ماه که مامان فرصت نکرده تو وبلاگت چیزی بنویسه آخه آخر سال بود و بعدشم اول سال و این یعنی شلوغی و رفت و آمد و وقت کم آوردن اما حالا مامان یک دفعه تلافی می کنه و به تاریخ هایی که دلش می خواست واست پست بنویسه و نتونست مطلب واست می نویسه ...
31 فروردين 1391

ژینای مامان خانم شده

ژینای گلم تو این یکی دو هفته گذشته ماشاا... عقلت چند برابر شده، کلی کارهای جدید می کنی و تقریبا هر دو سه روزی یک کار جدید یاد می گیری خدا رو شکر شیر خوردنت خیلی بهتر شده و با شیشه شیرت رو می خوری، ایام عید هم که اینقدر مامان نگرانش بود که برنامه ژینا بهم نخوره به خیر گذشت تقریبا هر دو سه روز یکبار ازت فیلم می گیرم و کارهای جدیدت رو با تاریخ ثبت می کنم چند تا از کارهای جدیدت اینها هستند : - بَ بَ و نَ نَ و مَ مَ و دَ دَ و کلی چیزهای دیگه می گی - عاشق دردر رفتنی و دنبال خانم رحیمی و هر کسی که لباس بیرون بپوشه و روسری سرش کنه بهانه می گیری که باهاش بری و بیشتر عصرها مامان یا بابا می برنت پارک و گردش - عشق آینه داری و با روروئک...
30 فروردين 1391

اولین سیزده بدر جیگری مامان

ژینای مامان این یکی دو سال گذشته مامان و بابا به همراه بقیه خانواده واسه سیزده بدر یعنی دوازده بدر میرفتند پارک جنگلی و فضاهای خارج از شهر اما امسال که نمی شد جیگر مامان رو چند ساعت برد جاهای دور دور، این بود که مامان و بابا تصمیم گرفتند خونه بمونند و نهایتا بریم پارک های نزدیک خونه اون هم واسه یک ساعت اما همین یک ساعت کلی خوش گذشت، یک عالمه عکس خوشگل از ژینای مامانی گرفتیم و تو خلوت شهر هوا خوردیم البته در تمام این یک ساعت ژینا خانم انگشت به دهان بود و انگشت خوشمزه اش رو می مکید می گید نه این هم عکسش   ...
13 فروردين 1391

عید دیدنی های سال 1391 ژینا گلی

ژینا مامانی بالاخره عید شد و مجوز خروج از منزل صادر شد   و دختر مامان با کلیه امکانات برای عید دیدنی آماده شد. روز اول عید مخصوص بابا محمود و مامان توری بود و مامان عزیزی. آقا شایان هم که تولدش رو نگه داشته بود تا تو ایام عید بگیره که همه فامیل دور هم جمع هستند. خلاصه روز اول عید امسال هم نوروز بود و هم تولد شایان. روز دوم عید هم مخصوص بابا جون و مامان جون که بریم دیدنشون روزهای بعد هم که خونه دایی ها و بقیه فامیل ها خلاصه دختر مامان هر روز یک لباس خوشگل می پوشید و می رفت دید و بازدید این هم دو تا عکس از تولد شایان این هم عکس شایان با لباس جک گنجیشکه ( دزدان دریای کارئیب ) که کادوی تولدش از طرف باباش بود ...
5 فروردين 1391

اولین نوروز کنار مامان و بابا مبارک باشه عزیز دلم

ژینا خانم مامان امسال اولین سالی که عید نوروز رو سه نفری جشن می گیریم ژینا و بابا و مامان خیلی احساس قشنگیه که یه نی نی عسلی سر سال تحویل کنار سفره هفت سین تو بغل مامانش نشسته باشه  سال گذشته وقتی مامان می خواست ماهی بخره همش پیش خودش فکر میکرد که سال دیگه نی نی مون با ماهی های توی تنگ بازی می کنه و واسشون ذوق می کنه، اما امسال  دید که هنوز خیلی زوده که جیگری این کارا رو بکنه و مامان انتظاراتش خیلی زیاد بوده !  این هم عکس دختر گلم کنار سفره هفت سین که مامانی از ترس اینکه ژینا تو روروئک رو میزی سفره رو نکشه و همه وسایل رو بریزه رو سرش از محل همیشگیش که روی میز اوپن بود به روی میز نهار خوری منتقل کرده   ...
3 فروردين 1391

قابلیت های جدید ژینای مامانی

ژینای مامانی در حال حاضر شما : - خیلی وقت که اشیاء رو با دست های نانازیت می گیری و این دست و اون دست میکنی و براندازشون می کنی - دنبال چیزهایی که قائم می کنم می گردی و مامانی عاشق این کارت هست، مخصوصا موقعیکه روی روروئک نشستی و مامانی یه اسباب بازی بهت نشون میده و بعد میبردش زیر روروئک و ژینا خودشو خم می کنه که ببینه اون کجاست - از قلقلک دادن خوشت میاد و کلی میخندی - وقتی توی روروئک رو موکت یا سرامیک باشی پا میزنی و جلو و عقب میری اما هنوز نه مثل فشفشه که مامان عاشق شه - موقع شیر خوردن قرقره می کنی - وقتی از دور اسباب بازی یا کتاب هات رو می بینی، سینه خیز میایی و می گیریشون - عاشق آیفون تصویری هستی و وقتی روشنش می...
7 اسفند 1390

عکس های ژینای مامانی

این هم چند تا از عکس های ژینای مامانی با توضیحات اضافی ژینای شیطونت از خواب بیدار شده ژینا خانم سوار بر بنزش یک لحظه که حواس مامانی نباشه باید ژینا رو از گوشه موشه ها پیدا کرد ژینا خانم متعجب لپ گلی مامان بعد از یک حمام گرم ...
4 اسفند 1390

اولین مروارید ژینا

ژینای مامانی امشب وقتی داشتم شام می خوردم و از غذای خودم با انگشت تو دهن جیگری می ذاشتم یه دفعه ذوق زده شدم بله نوک اولین مروارید ژینای مامانی بیرون زده بود دندون سمت راست پائین هووووووورا .... مامانی خیلی ذوق زده شد و اینقدر خندید و ذوق کرد که نمی شه توصیف کرد. دندون قشنگت مبارک باشه مامانی   ...
3 اسفند 1390

محبت خالصانه

ژینای مامان مامانی بعضی وقت ها خیلی نیاز به همراهی و حمایت دیگران پیدا می کنه. وقتی که خسته می شه، وقتی که بعد از کلی زحمت و با قاشق شیر دادن به شما هر چی خوردی رو بالا میاری ! وقتی که ژینا شیر نمی خوره و ساعت تند تند جلو میره و خیلی وقتهای دیگه .... این موقع ها هیچ چیزی حتی محبت های بی دریغ بابا نمی تونه به مامان آرامش بده جز حضور مامان جون در کنارش .... درسته که با مدل شیر خوردن شما مامان جون خیلی نمی تونه به مامان از این بابت کمکی کنه اما همین که تا با مامان صحبت می کنه و از لحن صدای مامان حالش رو حس میکنه و با بابا جون سر نیم ساعته خودش رو به مامانی می رسونه و با صدای گرم و مهربونش امید رو به مامانی هدیه می کنه، یک دنیا ارزش ...
28 بهمن 1390