ژیناژینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

ژینای مامان

نی نی اسم نداشت !

1390/9/8 2:35
نویسنده : مامان ژینا
3,399 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم داشتم عکس ها تو مرتب می کردم که خاطرات روزهای اولی که با قدمهای کوچولوت زندگی مون رو زیباتر کردی مثل فیلم از جلوی چشم هام گذشت.

ژینای عزیزم :

فکر می کنم از وقتی دو یا سه ماه بود که خدا تو رو به ما هدیه کرده بود، من و بابا نام نامه ها رو نگاه می کردیم. فکر کن، سه تا نام نامه، سایت ثبت احوال، سایت های نام نامه و دیگه آخراش داشت می رسید به فرهنگ عمید و دهخدا. به جز خودم و بابا، خاله سمیرا و بابا محمود و ... هم اسم ها رو نگاه می کردند و پیشنهاد می دادند.

بابا هی به من می گفت : " سعیده بگرد دنبال اسم ... این جوری نشه که نی نی به دنیا بیاد و ما ندونیم چی صداش کنیم. اون وقت من می رم و هر اسمی خودم بخوام روش می ذارم " خنده از دست این بابا.

معیار انتخاب اسم هم این بود : عربی نباشه، کوتاه، زیبا و خوش آوا باشه، معنی قشنگی داشته باشه، با فامیلیت جور دربیاد، هم به کوچولویت و هم به بزرگیت بخوره، بابا می گفت می خوام گچ و پژ توش باشه ! خیال باطل و من می گفتم تک هم باشه مژه

خلاصه بعد از این همه گشتن من به این نتیجه رسیدم که بهتره اسم هایی که آخرش الف داره انتخاب کنیم که با فامیلیت جور در بیاد لبخند و بالاخره سه تا اسم انتخاب کردیم چشمک

آریسا : اسم انتخابی من بود یعنی دختری به سان آریایی ها، نجیب و اصیل مثل آریایی ها به جز معنی قشنگش تک بودنش برام خیلی مهم بود. تو سایت ثبت احوال چک کردم فکر کنم 60 یا 380 نفر به این اسم نامگذاری شدند آخه آمارش تغییر می کرد.

لیندا : اسمی بود که پیشنهاد شده بود و به معنی قشنگ و زیبا و البته نام گلی بود.

و ژینا : اسمی بود که بابا برات انتخاب کرده بود و به کردی یعنی هستی بخش و به فرانسوی یعنی باهوش و نابغه. ولی من خیلی موافق نبودم می گفتم اولا فارسی نیست و بعدشم آدم همش یاد اون آهنگ شادمهر می افته " ژینا گل من، گل خوشگل من "

اما بعد از به دنیا اومدنت وقتی بابا رو دیدم که انقدر با عشق صورت تو رو نگاه می کنه و شادی تو چشم هاش موج می زنه تو دلم گفتم بابا عاشقانه اسم ژینا رو واست انتخاب کرده و گفتم خودخواهی که من تاکید رو اسمی که خودم انتخاب کردم دارم و به بابا گفتم اسمش رو بذاریم ژینا اما بابا هی می گفت مطمئنی؟ حتما خوبه؟ آخه دوست داشتی آریسا بذاریم ... این شد که تا ده روز نی نی صدات می کردیم و در نهایت با اصرار من بعد از ده روز بابا رفت و واست شناسنامه گرفت و تو شدی

قلب ژینا ی گل ما قلب

این هم عکس کیکی که خاله ماگدا عصر روز مرخص شدنمون از بیمارستان واست درست کرده بود و اومده بود دیدنمون

 کیک ماگدا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله سمیرا
19 آذر 90 11:08
چقدر کیکی که خاله ماگدا درست کرده خوشگل بوده ... واقعا دستش درد نکنه چقدر سورپرایز خوبی بوده