ژیناژینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

ژینای مامان

یه دختر خاله گرد و توپولی

1391/7/9 1:08
نویسنده : مامان ژینا
1,032 بازدید
اشتراک گذاری

ژینای مامان

امروز خدا یه دختر خاله گرد و توپولی و ناز نازی به ژینا جونم هدیه کرد و مامان از خاله رحیمی خواهش کرده بود که یک کمی بیشتر پیش شما بمونه تا مامان بتونه بره ملاقات خاله و نی نی کوچولوش قلب مامان واسه خاله یه سبد گل گرفت و با عجله رفت داخل بیمارستان و یه راست تو آسانسور و اینقدر حواسش پرت بود که نسیم و بقیه دوست های خاله رو تو آسانسور ندید و یک دفعه متوجهشون شد و جا خورد و کلی عذر خواهی کرد زبان خدا رو شکر هم حال نی نی و هم خاله خوب بود و نی نی خاله ماشاا... خیلی ناز بود و قرار شده بود اسمش و آناهید بذارن ... جالب بود که خاطرات سال گذشته مامان امسال دوباره داشت تکرار می شد انگار همین دیروز بود که ژینا به دنیا اومده بود و خاله اومده بود دیدن ما قلب خانم سلوکی سر پرستار شیفت بود که آناهید رو آورد پیش خاله و آموزش های شیردهی رو برای چندمین بار بهش داد لبخند و مثل پارسال پرسید که اسمش رو چی می خواهید بگذارید؟ خاله سمیرا گفت آناهید مژه و خانم سلوکی گفت خیلی قشنگه بعدا هم می تونید آنی صداش کنید قلب طفلک خاله سمیرا، انقدری که اون واسه مامان می تونست وقت بذاره واسه مامان امکان پذیر نبود آخه یه گل ناز نازی تو خونه به اسم ژینا جیگری منتظرش بود ماچ 

آناهید کمی شیر خورد و بعد خانم سلوکی رفت ... بعد از چند دقیقه دوباره آناهید بی تابی کرد و انگار هنوز گرسنه بود ... خاله هم که هنوز نمی تونست بنشینه و یکی باید کمکش می کرد که به نی نی شیر بده اما نه مامان و نه مامان امیر نمی تونستن کمک خاله کنند تا اینکه مامان گفت برید کنار که خودم اومدم نیشخند خلاصه مامان که یکسال ارزشمند رو سپری کرده بود و به قول ترکها اجب باجی شده بود خنده آناهید و گرفت و خاله یک کمی شیرش داد.

این هم عکس این گرد و توپولی خانم خنده رو

آناهید

راستی چه شود ... ژینا و آوا و آناهید نیشخند اما فکر کنم خیلی با هم صمیمی بشن ... همش آینده رو تصور می کنم که مامان و خاله با ژینا و آناهید با هم میریم خرید و لباس های یک شکل واسه ژینا و آناهید می خریم درست مثل مامان و خاله قلب

تاریخی که واقعا باید این پست درج می شد : شنبه 30 خرداد 1391

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله سمیرا یا همون مامان آناهید
17 مهر 91 21:42
مرسی خاله ... مرسی ژینا جونم قربون این دخمل های گل
مهدیه(مامان ریحانه)
22 مهر 91 11:11
سلام سعیده جان... ماشاءالله ژینا جون حسابی بزرگ و خانم شده.. خدا حفظش کنه (هزار ماشاءالله).. قدم نورسیده تون هم مبارک باشه.. چرا دیگه به کلوپ مامانهای خرداد 90 سر نمیزنی عزیزم؟؟؟ ما منتظر دوستان قدیمی و خوبمون هستیم... من برات دعوت نامه هم فرستادم بودم قبلا.. ولی در هر صورت این لینک کلوپه عزیزم.. خوشحال میشم بهمون سر بزنی.. http://www.ninisite.com/clubs/detail.asp?clubID=15178