اولین سفر به محمود آباد
ژینای مامان عزیز دلم
تو این چند روز گذشته رفته بودیم مجتمع رفاهی تفریحی محمود آباد اولش مامان خیلی نگران بود که نکنه دورباره ژینا مریض شه و برنامه خواب و خوراکش بهم بریزه واسه همین هم هی سعی می کرد یه جورایی از زیرش در بره و نریم سفر البته کارم خیلی زیاد داشتم و تو اداره خیلی گیر بودم ولی خوب آخرش ساعت ده و نیم شب قبل از حرکت کوتاه اومدم و راضی شدم حالا میموند اداره که چه جوری تو این هیر و ویر مرخصی بگیرم خلاصه مجبور شدم یه دروغ هایی سر هم کنم خدا از سر تقصیراتم بگذره که به خاطر بابا و شما مجبور شدم چاخان کنم خلاصه عازم سفر شدیم و خدا رو شکر هیچ مشکلی هم پیش نیومد مامان کاملا مجهز و با امکانات کامل برای ژینا خانم وسایلش رو بسته بود و اونجا هم که صبحانه و ناهار و شام رستوران بالاخره یه سوپی سرو می کرد که ژینای جیگری میل کنه سفر خیلی خوش گذشت و کلی نی نی هم سن و سال ژینا دیدیم و با مامان هاشون مصاحبه کردیم ژینا جونم هم تو ماشین وقتی گرسنه می شد، یکی دو تا بیسکوئیت پتی بور خودش دستش می گرفت و کوچولو کوچولو گاز می زد و می خورد ماه دیگه دختر مامان
این هم چند تا عکس خوشگل از ژینا جونم که این دفعه به جای مامان مدل باباش شده بود.